ترانه سرا

محمود فراهانی

ترانه سرا

محمود فراهانی

تو حوا و من آدم سر به زیر

یه وقتایی حس میکنم پیشمی
یه گوشه نشستی نگام میکنی
روزایی که کابوس میگیره منو
به آرامش شب صدام میکنی


منم اوج تشویش و دلواپسی
پلنگم منو زخم من کاریه
توی عمق چشمان آهوی تو
چه آرامش تازه ای جاریه

تو زیبا شکارم شدی و دلم

گرفتار چنگال لبخند تو
شدم زخمی نارفیقان اگر
نشد قسمتم سیب پیوند تو


توی ذهن پژمرده ی عاشقم
حضورت محاله نگاهت خیال
توی قلب صدپاره و بیقرار
نبودت سواله نبودت سوال


تو حوا و من آدم سر به زیر
توو رویا بهشت دل عاشقا
خدا له کنه نسل شیطونو که
تو رو از منو از تو کرده جدا

خدایا خسته ام خسته

میون این همه دیوار
گرفتار و پریشونم

رهایی عشق من بود وو

اسیر شهر زندونم


میون این همه آدم
شده تنها کس من غم
می ذارن روی زخم اینجا
یه داغ تازه جا مرهم


پر از دود و دم و افیون
پر از چشم و لب و افسون
به جای گریه عاشقها
می باره از چشاشون خون


از این ذهن و دل درگیر
از این تنهایی دلگیر
از این عشق و از این نفرت
که دردی داره عالم گیر


از این دیوار پیوسته
از این دروازه ی بسته
از این برج و از این بارو
خدایا خسته ام خسته


خدایا خسته ام خسته


خدایا خسته ام خسته


دیوار

تو رو اون لحظه که دیدم
خیال کردم واسم بالی
واسه پرواز من تا اوج
همون احساس باحالی


ندونستم که دیواری
میتونی سد راهم شی
می تونی با همین اخمات
دلیل اشک و آهم شی


ندونستم توهم بود
گل بالای دیوارت
حالا هر لحظه میریزه
روی احساسم آوارت


شبیه یه تصادف شد
ته برخورد من با تو
له ام کردی مبادا که
بگیرم از تو دنیاتو