ترانه سرا

محمود فراهانی

ترانه سرا

محمود فراهانی

خدایا خسته ام خسته

میون این همه دیوار
گرفتار و پریشونم

رهایی عشق من بود وو

اسیر شهر زندونم


میون این همه آدم
شده تنها کس من غم
می ذارن روی زخم اینجا
یه داغ تازه جا مرهم


پر از دود و دم و افیون
پر از چشم و لب و افسون
به جای گریه عاشقها
می باره از چشاشون خون


از این ذهن و دل درگیر
از این تنهایی دلگیر
از این عشق و از این نفرت
که دردی داره عالم گیر


از این دیوار پیوسته
از این دروازه ی بسته
از این برج و از این بارو
خدایا خسته ام خسته


خدایا خسته ام خسته


خدایا خسته ام خسته