منم آن مرد افسرده
که روحم در تنم مرده
از آن روزی که قلبم را
دو چشم آهویت برده
منم آن مرد افسرده
که زهر عاشقی خورده
که زخم تیغ یارانم
گهی شادم گهی غمگین
گهی عصیان گهی تمکین
گهی بر خون خود تشنه
گهی از کس ندارم کین
تو آوردی به روزم این
تو آوردی به روزم این
تو آوردی به روزم این