ترانه سرا

محمود فراهانی

ترانه سرا

محمود فراهانی

آهوی شهر نشین

چشمامو که میبندم

میرم تو هپروت نگات

غرق میشم

غرق میشم

غرق میشم

آهای، آهوی شهر نشین

تبار تو به کدوم دشت

به کدوم بیشه میرسه

که بوی خوشت

شهر و دلمو

به آشوب می کشه

میون این همه صدا

آروممو پره دلهره

تو راه میری و من

گامهاتو هی میرقصم

ببین

پلنگ نگاهم

مبهوت طنین قدمهاته

بخند

که غم دل

لابه لای خندهات گم شه

آهای، آهوی شهر نشین

چشمامو که میبندم

میرم تو هپروت نگات

غرق میشم

غرق میشم

غرق میشم

طلاقت نمی دم


بیا با نگاهت منو له نکن
بزار با نفسهام تو رو بو کنم
آره من ذلیلم، ذلیل توام
آخه تا به کی حفظ آبرو کنم

به قاضی میگم من غلط میکنم
بخوام از زن و زندگیم دور شم
باید حکم مرگم رو اجرا کنه
تا اینکه نبینم تو رو ، کور شم

بیا عشق من عشق من عشق من
یه کاری نکن من یه دیوونه شم
اگه هی بخوای با دلم لج کنی
میرم روی بوم و هوار می کشم

بفهم ، عاشقم عاشقم عاشقم
طلاقت نمی دم نمی دم تو رو
اگه با قمه تیکه تیکم کنی
اگه با مسلسل بگی که برو

نفرین

الهی زندگیش آتیش بگیره

صدای مرگ بده اما نمیره

دلش از چرخ گردون سرنگون شه

اسیر چشم و چال دیگرون شه

به هرکی دل میده او بیوفا شه

دل و عشقش یه هو از هم بپاشه


همون که یارمو از من جدا کرد

همون که روحمو از تن جدا کرد


میدونس عاشق و دیوونه هستم

یه عمره از غم دوری شکستم

می دونس زندگیم بسته به یاره

قرارم واسه یارم بی قراره

می دونس عاشق چشمای اونم

می دونس عشق یاره توی خونم


همون که یارمو از من جدا کرد

همون که روحمو از تن جدا کرد


الهی خیر و خوشحالی نبینه

امید بکاره و حسرت بچینه

شب و روز تو خیابون زا به را شه

دلیل خنده های عابرا شه

میدونس عاشق و دیوونه هستم

یه عمره از غم دوری شکستم


همون که یارمو از من جدا کرد

همون که روحمو از تن جدا کرد

معلق(۲)

حس میکنم معلقم
بین زمین و آسمون
نه جزء نسل عاقلام
نه توی جمع عاشقون


از نسل سوخته… ، سوخته تر
نسلی که از ریشه شکست
نسلی که توو سکوت و داد
قایقشون به گل نشست


تو ناخدا بودی و من
مسافر قایق تو
من غرق خشکی شدم و
تو فکر دریا و دروو


به عشق آغوش تو باز
دستای من پرنده شد
شد نذر چشم تو ، ولی
شیطون بد برنده شد


دریا پر از خشکی شد و
خشکی که شد دریای خون
گفتی:بله حقیقته
عاشقی و سیب جنون


حس میکنم معلقم
بین زمین و آسمون
نه جزء نسل عاقلام
نه توی جمع عاشقون


از نسل سوخته… ، سوخته تر
نسلی که از ریشه شکست
نسلی که توو سکوت و داد
قایقشون به گل نشست

دلبر



آهای آهای دلبر آی آ آی آی!

آهای آهای دلبر آی آ آی آی!


قیمت لبات چنده ؟چنده ؟چنده؟
چه قد بدم واسه من بخنده؟
قیمت نگات چنده ؟چنده؟ چنده؟
چه قد بدم رو از من نبنده؟


آهای آهای دلبر آی آ آی آی!
آهای آهای دلبر آی آ آی آی!


تو خوشگلی اما پول پرستی
با این ادات کشتیم دستی دستی
من عاشقم اما آس و پاسم
تو فکر تو پرته هی حواسم


آهای آهای دلبر آی آ آی آی!
عشقمو کن باور آی آ آی آی!


عاشق شدم با این جیب خالی
پی توام هر دم این حوالی

بیا نکن دلبر هی واسم ناز

جلو پاهام اینقد سنگ وو ننداز


آهای آهای دلبر آی آ آی آی
عشقمو کن باور آی آ آی آی

بگیر دستامو

صدای چک چک اشگات
خوابو از دلم گرفته
دلم میخواد یه لبخند
باشم، گوشه ی لبهات
زمونه منو از تو
تو رو از دلم جدا کرد
حالا تو ، گوشه ی تنهایی نشستی
حالا من ،توو ازدحام غربت
صدای بارون همیشه
گریتو لحظه ی رفتن
می کوبه
می کوبه
می کوبه
روی شیشه ی شکسته ی شادی من
مثل اینه که قاضی
حکم آزادباش-مو
با یه میخ و یه چکش
بکوبه فرق سرم
مثل اینه که یه پزشک
با یه آمپول هوا
بهم اکسیژن برسونه
صدای چک چک اشگات
صدای بارون مداوم…
بگیر دستامو که سیل ش
داره غرقم میکنه

مرغابی وحشی

منم یه برکه ی تنها

تویی مرغابی وحشی

دلم میخواد شب و روز وو

تووی آغوش من باشی


نگاهت مثل بارونه

طراوت بخش و پاکیزه

لطیفه مثل رنگایی

که توی فصل پاییزه


لبونت از گل سرخه

تنت تلفیق یاس و قو

خدا با کیمیای عشق

حقیقت ریخته توو جادو


تووی تابستون برفی

منم گنجشکی بی لونه

چی میشه دس تو باشه

واسم آرامش خونه


زمستونم، اگه باشی

بهار پرگلی میشم

غم و درد و می سوزونم

اگه باشی تو آتیشم


منم یه برکه ی تنها

تویی مرغابی وحشی

دلم میخواد شب و روز وو

تووی آغوش من باشی

زخمی


زخمی ام ، زخمی ام

جای نیشه رو تنم


تیر غیبه که میباره


حتا روی کفنم


نمک تلخ- زمونه


روی زخم من نشسته


نگاهم به آسمونه


به زمین چنگ میزنم


جای انگشتای تیزت


روی سینه ام می سوزه


انگاری آتیش گذاشته


دست تو رو بدنم


خواب دیدم یه روز تو جنگل


جنگل وحشی دنیا


طناب دار جدایی


انداختی تو گردنم


عفریته آخه چی می خوای


از من خسته ی تنها


هر چه که زجرم بدی باز


نمی گم دوست دارم


تو رو دوست دارم

تو اون احساس کمیابی


قشنگی ،ساده ای ، نابی


لطیفی مث بارون و


گل نیلوفر آبی


تو یه شیرینی داغی


تو مرغ عشق رو تابی


پر از آرامشی حتی


یه وقتایی که بی تابی


مث هذیون بیداری


مث رویای توو خوابی


تو رو دوست دارم حتا


حالا که عکس توو قابی


عاشق دیوونه



مث جغد شوم توی خرابه ها خونه دارم

شاه عاقلا منم که اسم دیوونه دارم

منو انگشت اشاره منو سنگ بچه ها

عمریه بار ملامت به روی شونه دارم


عاشق دیوونه ام منو دلم دیوونه تر

گاهی چله نشینم گاهی همیشه دربه در

عاشق دیوونه ام منو دلم دیوونه تر

کاش میشد یکی برام بیاره از چشات خبر


شبا میرم به شکار خاطرات خنده هات

روزا هی به باد میگم برام بخونه از چشات

باد میخونه و دلم تاپ تاپ و تاپ تاپ می زنه

توی گوشم میشینه طنین دلبند صدات


برای شکار تو دستای من تیزه هنوز

نگاهم به پیرهنت نجیبه و هیزه هنوز

ماه خورشید میدونن چقد تو رو دوست دارم

به یاد تو از چشام ستاره میریزه هنوز


یاد پیوند نگاهت با نگاه من به خیر

پچ پچ چارقد تو با شب کلاه من به خیر

یاد گل بوسه ای که چیدم من از کنج لبات

یاد گل خند نگات بعد گناه من به خیر


عاشق دیوونه ام منو دلم دیوونه تر

گاهی چله نشینم گاهی همیشه دربه در

عاشق دیوونه ام منو دلم دیوونه تر

کاش میشد یکی برام بیاره از چشات خبر

شب و بارون

شب و بارون
تو خیابون
منه تنها
دل داغون
میره این ور
میره اون ور
پای خسته

چش حیرون


شب و بارون

شب و بارون
شب و بارون تگرگه
پره از زوزه ی ماشین
پره از هق هق درده


دارم از پیش تو میرم
میرم و بی تو میمیرم


چراغا روشن و بی نور
شاپره مرده توی تور
حتا جغد-م نمی خونه
پوسیده ناله ی سنتور


شب و بارون
شب و بارون
شب و بارون تگرگه
پره از زوزه ی ماشین
پره از هق هق درده


دارم از پیش تو میرم
میرم و بی تو میمیرم

تف به رسمت روزگار

باز به حکم اره ها


جنگلا کویر شدن


توی باغ وحشیا


حیوونا اسیر شدن


پسرا فسیل غم


دخترا چه پیر شدن


سگ و گربه محترم


آدما حقیر شدن


نسل آدمای خوب


به بدی اجیر شدن


پشت توپ و تانک و تیر


ترسوها دلیر شدن


زیر گنج آسمون


آدما فقیر شدن


شیطوونا با خوردن


خون اونا سیر شدن


تف به رسمت روزگار


جنگلا کویر شدن


تف به رسمت روزگار


آدما حقیر شدن


تو حوا و من آدم سر به زیر

یه وقتایی حس میکنم پیشمی
یه گوشه نشستی نگام میکنی
روزایی که کابوس میگیره منو
به آرامش شب صدام میکنی


منم اوج تشویش و دلواپسی
پلنگم منو زخم من کاریه
توی عمق چشمان آهوی تو
چه آرامش تازه ای جاریه

تو زیبا شکارم شدی و دلم

گرفتار چنگال لبخند تو
شدم زخمی نارفیقان اگر
نشد قسمتم سیب پیوند تو


توی ذهن پژمرده ی عاشقم
حضورت محاله نگاهت خیال
توی قلب صدپاره و بیقرار
نبودت سواله نبودت سوال


تو حوا و من آدم سر به زیر
توو رویا بهشت دل عاشقا
خدا له کنه نسل شیطونو که
تو رو از منو از تو کرده جدا

خدایا خسته ام خسته

میون این همه دیوار
گرفتار و پریشونم

رهایی عشق من بود وو

اسیر شهر زندونم


میون این همه آدم
شده تنها کس من غم
می ذارن روی زخم اینجا
یه داغ تازه جا مرهم


پر از دود و دم و افیون
پر از چشم و لب و افسون
به جای گریه عاشقها
می باره از چشاشون خون


از این ذهن و دل درگیر
از این تنهایی دلگیر
از این عشق و از این نفرت
که دردی داره عالم گیر


از این دیوار پیوسته
از این دروازه ی بسته
از این برج و از این بارو
خدایا خسته ام خسته


خدایا خسته ام خسته


خدایا خسته ام خسته


دیوار

تو رو اون لحظه که دیدم
خیال کردم واسم بالی
واسه پرواز من تا اوج
همون احساس باحالی


ندونستم که دیواری
میتونی سد راهم شی
می تونی با همین اخمات
دلیل اشک و آهم شی


ندونستم توهم بود
گل بالای دیوارت
حالا هر لحظه میریزه
روی احساسم آوارت


شبیه یه تصادف شد
ته برخورد من با تو
له ام کردی مبادا که
بگیرم از تو دنیاتو

حکم

منو محکوم کردی به

فراق و درد و تنهایی

تو دادگاهی بدونه من

فقط با شاهد و شاکی

نه گفتی جرم من چی بود

نه گفتی شاهدت کی بود

بدونه اعتراف از من

زدی برچسب رسوایی

منو محکوم کردی به

یه عمرو بی تو سر کردن

منو محکوم کردی به

شبو بی تو سحر کردن

قصاص من چه دلچسبه

برات ای ماه رویاهام

خیالت باشه راحت که

به حکم-ت تا ابد تنهام

من و تو



اگه شب به ما پشت پا میزنه

اگه زندگی پوستمون میکنه

اگه عنکبوت غم و غصه ها

داره دور ما تار و تور میتنه


من و تو هنوز آرزوی همیم

من و تو هنوز آبروی همیم

اگه دور اگه خیلی خیلی جدا

همیشه همش روبه روی همیم


یه عشق و دو قلبیم یه روح و دو تن

چه تو سنگلاخ و چه توی چمن

میریم سمت نور و میریم سمت عشق

نه تو خسته میشی میمونی نه من


من و تو یه عشقیم و یه یادگار

من و تو نسیم و گلیم و بهار

زمستون و سوز نگاش میره و

دس من تو دسات میشه موندگار

منم آن مرد افسرده

منم آن مرد افسرده

که روحم در تنم مرده

از آن روزی که قلبم را

دو چشم آهویت برده


منم آن مرد افسرده

که زهر عاشقی خورده

که زخم تیغ یارانم

نشانم شد بر این گرده


گهی شادم  گهی غمگین

گهی عصیان گهی تمکین

گهی بر خون خود تشنه

گهی از کس ندارم کین

                        تو آوردی به روزم این

                         

                                        تو آوردی به روزم این


                                                               تو آوردی به روزم این

مسیرم با مسیر تو یکی نیست

مسیرم با مسیر تو یکی نیست
اگر چه روی دوش من نشستی
من از راه صداقت با تو رفتم
تو از سمتی که قلبم را شکستی


در این زخمی که هی تکرار میشه
“تو را دوس ا-ت دارم” انکار میشه
در این دنیای پست نامروت
به هر در میزنی دیوار میشه


شدی بالانشین خلوت من
به حکم دل به جانم ریشه کردی
در این یغما قمار زندگانی
به برد خود فقط اندیشه کردی


مسیرت با مسیر من یکی نیست
اگر چه توی قلب من نشستی
حواست باشه از بالا نیفتی
بیفتی مثل قلب من شکستی


حواست باشه از بالا نیفتی
زمین سفت و تنت نرمه عزیزم
بگیر محکم گریبان دلم را
که اینجا جای تو گرمه عزیزم


مسیرم با مسیر تو یکی نیست
در این دنیای پست نامروت
مسیرت با مسیر من یکی نیست
در این یغما قمار زندگانی

امون از ناز چشمونش

  

امون از ناز چشمونش

که از دسش دلم خونه

آهای مردم اگه مردم

بدونید قاتلم اونه


من از مردن نمیترسم

اگه او قاتلم باشه

مهم نیس عاقبت حتی

اگه او حاصلم باشه

میتونم کوهو بشکافم

اگه او با دلم باشه

جهان عشقو رهبر شم

اگه او عاقلم باشه


نگامو وقتی میخونه

نگاش میشه واسم دشنه

منی که عقل و ادراکم

فدای عشق او گشته

ولی با این وجود بازم

واسه او تشنه ام تشنه


میخنده وقتی میبینه

پریشون حال و دلتنگم

همینم کافیه بازم

از این  زیبای دلسنگم

همینم کافیه تا من

همیشه عاشقش باشم

تو جم همه دنیا

جلوی پای او پاشم